کافیه بپرسی دربارهی تفاوت جسمی و رفتاری آدمهاست. آدمهایی که ممکن است درگیر دیابت، آسم، خوانش پریشی و … باشند. آدمهایی که احساس متفاوت بودن را تجربه میکنند. اگر دیگران کارهایی انجام میدهند که از نگاه شما غیرعادی است، بهتر است جلو بروید و با احترام دربارهاش بپرسید. بیشتر بخوانید»
دیهگو مارادونای فوتبالیست را چگونه میتوان تشریح کرد؟ شاید همان دو گلی که در جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک به انگلیس زد کافی باشد. در این کتاب مسیری که مارادونا از دوران کودکی تا مرگ در آن قدم برداشته به وضوح انگاشته شده؛ از خاستگاهش تا روزی که در بومبرنرا فوتبال را کنار گذاشت. کتاب مارادونا اثر گیم بالاگه توسط عادل فردوسی پور و علی شهروز ترجمه شدهاست. بیشتر بخوانید»
بسیاری از پدرها و مادرها نمی دانند که چگونه بچه ها را نسبت به آزار و اذیت دیگران تربیت کنند. چطوری به آن ها یاد بدهند که از خودشان مراقبت کنند. منظور اذیت و آزار جسمی و جنسی است! حرف زدن درباره ی این آزار و اذیت ها سخت است. این مجموعه تلاش کرده است با استفاده از شعرهای ساده روایی، مفهوم مراقبت از خود و حفظ و نگهداری بچه ها در برابر آزارهای جسمی، روانی و جنسی را برای کودکان توضیح دهد و…
خورشید، جنگل و کوه و صحرا را صدا میزند تا آنها را سرسبز و زیبا کند. سلام به کوه بلند! سلام به جنگل زیبا! سلام به دشت و صحرا! خدا، خورشید را آفریده تا دنیای ما را روشن و گرم و سرسبز کند. چه مهربان است خدا!
این مجموعه کودک را به خوب دیدن و دقت کردن به محیط اطراف تشویق میکند تا بتواند برای جزییترین چیزهایی که در اطرافاش میبیند و گاه از نگاه دیگران غافل میماند، کشف کند و برای همه آن دادهها خداوند مهربان را شکر کند.
در اين مجموعه كودكان (5 تا 9 سال) با زندگي دوازده تن از پيامبران آشنا ميشوند. در مجموعه کتاب قصه های خدا متن با تصاویر ساده در هر جلد داستان زندگی یکی از پیامبران را روایت می کند. کودک با خواندن این مجموعه با مفاهیمی چون شکرگزاری برای هر آنچه که دارد، صبر کردن، مقابله با ظلم، تفکر کردن، مهربانی، اعتماد کردن، تلاش کردن و … آشنا می شود.
کتاب «نگران چی هستی؟» داستان یک سیبزمینی فوقالعاده نگران است. حتما میپرسید نگران چی؟ نگران آینده؛ نگران هر اتفاقی که ممکن است بیفتد. اما معلوم است که نمیشود آینده را پیشبینی کرد. ما میتوانیم مراقب باشیم و حواسمان را جمع کنیم، اما جلوی خیلی از اتفاقات را نمیشود گرفت! پس نگرانی هیچ فایدهای ندارد. تازه! از کجا معلوم که بعد از هر اتفاق بدی یک اتفاق خوب نیفتد؟
فلامینگو در کتاب «هنوز ناراحتی؟» ناراحت است اما نمیداند چرا. او فکر میکند قرار است همیشه ناراحت بماند. پس با یک دختر و سیبزمینی مشورت میکند و هر دو به او میگویند همه یک وقتهایی ناراحت میشوند. آن دو به فلامینگو میگویند چه کارهایی خوشحالشان میکند اما این کارها نمیتواند فلامنیگو را شاد کند. فلامینگو فکر میکند وقتی ناراحت است کسی دوستاش ندارد اما دختر به او میگوید هر حسی که داشته باشد بازهم دوست داشتنی است. همه گاهی ناراحت میشوند و هیچ اشکالی ندارد.